روایت یک تاخیر آزاردهنده و تکراری؛ «آزادی» را برای ما تبدیل به رویا نکنید
خبرگزاری تماشاگر - مدیر شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزش اعلام کرد تا آخر سال بعد هم ورزشگاه آزادی آماده بازی نخواهد شد.
- کد خبر: 351702
- 1404/08/07
- بازدید:
- 2
طرفداری | پنجاه سال از ساخت ورزشگاه آزادی میگذرد و حالا دومین بازسازی بزرگش در جریان است؛ بازسازیای که از نیمۀ دوم سال ۱۴۰۱ آغاز شد و هنوز در نیمۀ راه است.
از اولین روز ترمیم ورزشگاه آزادی تا امروز، فقط ضلع غربی ایمنسازی شده و طبق گفتهی مدیر شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی، ادامهی پروژه دستکم یک سال و نیم دیگر زمان میبرد، آن هم به شرط تأمین بودجه. یعنی اگر همهچیز خوب پیش برود، تا پایان سال ۱۴۰۵ آزادی دوباره آماده میشود؛ پنج سال برای بازسازی، درحالیکه ساخت اولیهاش کمتر از این طول کشید. در این مدت بیش از ۱۲۰۰ میلیارد تومان هزینه شده و برای تکمیل کار، به حدود ۲ هزار میلیارد تومان دیگر نیاز است. با دلار امروزی، چیزی بیش از ۳۰ میلیون دلار؛ عددی که وقتی با ورزشگاههای ساختهشده در چند ماه در کشورهای همسایه مقایسه شود، فقط تلخیِ تأخیر را بیشتر میکند.

در تمام این سالها استقلال و پرسپولیس، دو تیمی که هوادارانشان روح فوتبال ایراناند، آوارهی استادیومهای کوچک و بیجان شدهاند؛ زمینهایی که نه ظرفیت دارند، نه چمن درستوحسابی. تیمهایی که روزی در برابر صد هزار نفر فریاد میزدند، حالا جلوی ده هزار نفر بازی میکنند و هر فریادشان در سکوت گم میشود. بسیاری از کارشناسان افت اخیر این دو تیم را بیارتباط با همین شرایط نمیدانند و حتی بازیکنان و مربیان هم بارها از تأثیر این دوری از آزادی حرف زدهاند. مدیر شرکت توسعه اماکن ورزشی امروز آب پاکی را روی دست هواداران ریخت: تا پایان بازسازی کامل، هیچ بازی در آزادی برگزار نخواهد شد.
حرفی که یعنی آن وعدهی قدیمیِ «برگزاری محدود بازیها از ابتدای ۱۴۰۵» دیگر جایی در واقعیت ندارد. تصاویر تازهای که از ورزشگاه منتشر شده، صحنهای از کارگاه تخریب است، نه سازندگی. ضلع شرقی هنوز در حال تخریب است، در شمال هنوز سکوهای بتنی جایگذاری میشوند و فقط بخش غربی نشانی از یک ورزشگاه دارد. وقتی در کشوری مثل عربستان، ورزشگاه مدرن «کینگدام آرنا» تنها در چهار ماه ساخته میشود، طبیعی است که هوادار ایرانی حس سرخوردگی کند. نه فقط هوادار فوتبال، بلکه هر ایرانی که وقتی به آزادی فکر میکند، به خاطرات جمعی، به شور، به زندگی فکر میکند.
امروز اما آزادی فقط یک کارگاه نیمهکاره است؛ سازهای خاکستری در میان وعدهها و گزارشها. و شاید دردناکترین بخش ماجرا همین باشد که هر بار به جای نزدیکتر شدن به افتتاح، فقط تاریخها عقب میروند. آزادی، هنوز نامش مانده و بس...


