آشنایی با استیو ریوز، پادشاه شمشیر و صندل دنیای بدنسازی؛ از قهرمانی مستر یونیورس تا درخشش در نقش هرکول
خبرگزاری تماشاگر - استیو ریوز، یکی از نامهای درخشان و مشترک میان سینما و بدنسازی است که با درخشش خود در نقشهایی همانند «هرکول»، ستاره گیشه آمریکا بود. او در دوران ورزشی خود به قهرمانی در مسابقات بدنسازی مثل مستر یونیورس، آقای ساحل پاسیفیک و آقای آمریکا رسیده بود و پس از پایان درخشش در سینما به مزرعهداری روی آورد. او در نخستین سال قرن بیست و یکم، دار فانی را وداع گفت.
- کد خبر: 345240
- 1404/05/30
- بازدید:
- 1494

طرفداری | استیو ریوز (Steve Reeves) زاده 21 ژانویه 1926 در شهر گلاسکو در ایالت مونتانای آمریکا است. ریوس در 10 سالگی پدرش را در یک حادثه کشاورزی از دست داد و به همراه مادرش راهی ایالت کالیفرنیا شد. ریوز در دبیرستان کسل مونت تحصیل کرد و در دوران تحصیل به بدنسازی علاقهمند شد. او پس از فارغالتحصیلی که مقارن با جنگ جهانی دوم بود، عازم خدمت سربازی در کشور فیلیپین شد. ریوز پس از پایان خدمت، ورزش را جدیتر دنبال کرد و سه روز در هفته تمرین میکرد. نخستین آوردگاه ورزشی ریوز در بدنسازی، مسابقات آقای ساحل پاسیفیک بود که به رتبه نخست او در رقابت با اد پارکهورست در کلاس قدی قدبلند و ردهبندی کلی منجر شد. در سال 1947، او علاوه بر دفاع از عنوان قهرمانیاش در آقای ساحل پاسیفیک، قهرمانی آقای آمریکا و آقای آمریکای غربی در انجمن AAU را به دست آورد.
در سال 1948، ریوز رقابت سخت خود برای قهرمانی در آقای آمریکا را به کلارنس راس واگذار کرد اما در کلاس قدی بلندقد مستر یونیورس انجمن NABAA، رتبه نخست را به دست آورد. او در همین سال موفق به قهرمانی در مستر ورلد شد و در راه آن، بدنسازهایی مثل سیلستر لیندبرگ و رابرت دورانتون را شکست داد. پس از رتبه سوم آقای آمریکای 1949، این بدنساز به قهرمانی مستر یونیورس 1950 رسید و در این راه، رگ پارک را شکست داد. پس از درخشش در مستر یونیورس بود که پیشنهادی از سوی یکی از مدیران سینمایی، حرفه ریوز را تغییر داد. ریوز پیشنهاد این مدیر را برای ورود به عرصه سینما پذیرفت و پس از خداحافظی از دنیای بدنسازی، سعی داشت تا از عضلات خود جهت درخشش در هنر هفتم استفاده کند.
نخستین تلاشهای استیو برای ورود به عرصه سینما، شرکت در کلاسهای آموزشی استلا آدلر، بازیگر مشهور آمریکایی بود. اصرار آدلر به استراتژی بازیگری از نوع «متد اکتینگ» باعث شد تا مشاجرات بسیاری میان او و قهرمان مستر یونیورس شکل گیرد. امتناع ریوز از شیوه متد اکتینگ باعث شد تا او پولش را از آدلر پس گرفته و راهی مدرسه دراماتیک تئودورا ایروین شود. او در نمایشهای وودویل به کارورزی روی آورد و در همین نمایشها، استعدادیابی چون
سیسیل بی دومیله را تحت تأثیر قرار داد. او برای شرکت در پروژه «سامسون و دلیله» تست داد و موفق به عقد قرارداد با کمپانی پارامونت شد. 15 پوند اضافهوزن ریوز برای ایفای نقش در «سامسون و دلیله» باعث شد تا او تمرینات فشردهای را شروع کند اما در نهایت، نقش شماره یک این فیلم به بازیگر دیگری رسید. سرانجام ریوز در سال 1949 به سینما وارد شد و در فیلم «کیمبار جنگل» ایفای نقش کرد.
با وجود خوشبینیهای اولیه، اوضاع استیو در سینما، آن طور که باید و شاید خوب پیش نرفت زیرا او نقشهای کوتاهی را در اپیزودهایی از سریالهایی مثل «تاپر»، «جرج برنز و گریسی آلن شو» و «ماجراهای اوزی و هریت» ایفا کرد. او همچنین در این سالها، در فیلمهای «جنتلمنها بلوند میپسندند»، «طعمه زندان» و «آتنا» حضور یافت. او علاوه بر ایفای نقش کوتاه در فیلمهای مختلف، باشگاه ورزشی را افتتاح کرده بود تا علاقه نخستین خود را از یاد نبرد. شانس وقتی در خانه استیو را زد که پیترو فرانسیسکی، کارگردان مطرح ایتالیایی، بازیگر مورد علاقهاش برای ایفای نقش «هرکول» را پیدا نکرد. دختر این کارگردان، ریوز را به پدرش پیشنهاد داد تا فرانسیسکی، پس از مشاهده قدرت بدنی ریوز، او را با دستمزدی ده هزار دلاری، وسوسه کند. سرانجام ریوز نقش «هرکول» در فیلم «هرکولس» را پذیرفت و به موفقیت بزرگی در دنیای سینما رسید. فروش پنج میلیون دلاری فیلم ریوز، او را به پدیدهای مهم در هنر هفتم تبدیل کرد.
دنباله فیلم هرکول در سال 1959 با موفقیت دیگری برای ریوز همراه بود. ریوز برای بازی در این فیلم به دستمزدی دوبرابر دستمزد قبلی خود رسید و بار دیگر در شمایل هرکول درخشید. او دیگر ایفای نقش «هرکول» را قبول نکرد تا نقشی جدید را در فیلم «جنگجویان سفید» داشته باشد. ریوز در این فیلم که اقتباسی از آثار لئو تولستوی بود، نقش «حاجی مراد» را ایفا کرد و به دیگر موفقیت خود در سینما رسید. او سپس در فیلمهایی مثل «گولیاث و بربرها»، «آخرین روزهای پمپی»، «غول ماراتن»، «دزد دریایی، مورگان»، «دزد بغداد»، «اسب تروجان» و «دوئل تایتانها» بازی کرد. ریوز در فیلم «آخرین روزهای پمپی» که مجبور به شنا در آب بود، دچار آسیبدیدگی شد و مشکلات بسیاری را تحمل کرد. ریوز به اوج ماجراجویی هنری خود رسیده بود و به عنوان ستاره گیشه، دستمزدهایی فراتر از 200 هزار دلار را دریافت میکرد. تهیهکنندگان برای ترغیب ریوز به شروع همکاری، اسم او را در تیتراژ فیلمها، با فونتی به اندازه 70 درصد عنوان اصلی فیلم قرار میدادند. ادامه کار او با فیلمهای «برده»، «غریبه»، «ساندوکان بزرگ»، «دزد دریایی از مالزی» و «من مرگ تو را دوست دارم» بود. او در آخرین حضور سینماییاش در فیلم «من مرگ تو را دوست دارم»، دچار زخم معده شد و از این رو، پیشنهادات بعدی خود از جمله بازی در فیلمهای «دکتر نو» از سری فیلمهای جیمزباند و «به خاطر یک مشت دلار» را رد کرد.
او پس از رد پیشنهادات مختلف، از دنیای سینما در سال 1969 خداحافظی کرد. علت خداحافظی ریوز از سینما، استرس، کاهش فروش فیلمهایش و آسیبدیدگی عنوان شد. او با درآمد خود از هنر هفتم، مزرعهای 360 هکتاری را خریداری کرد و به زراعت مشغول شد. او همچنین کتابهایی را از خود با عنوانهای «پیادهروی قدرتی»، «ساخت فیزیک طلایی، راه طبیعی» و «داینمیک بدنسازی» را منتشر کرد. ابتلا به بیماری لنفاوی با نام «لیمفدما» باعث شد تا ریوز در روز یک می 2000، دار فانی را وداع گوید. او به شدت از استروئیدها دوری میکرد و رژیم غذایی خود را مبتنی بر مواد طبیعی و ارگانیک کرده بود. استیو اعتقاد داشت که هر ورزشکار باید غذاهایی را بخورد که بتواند نام آنها را به درستی تلفظ کند. این نقل قول ریوز به کنایه از سختی نامهای مواد غذایی مصنوعی یا شیمیایی بود. ریوز نماد «قدرت» و «تناسب اندام» در صنعت سینما بود و الهامبخش افرادی چون آرنولد شوارتزنگر برای ورود به این عرصه شد. از القاب استیو ریوز در دنیای سینما، «پادشاه شمشیر و صندل» بود.
از سری خاطرات ورزشی دار رابینسون، بدلکار معروف آمریکایی؛ از پرش 370 متری تا سقوط در صخره و مرگ میلیون دلاری خسرو علی وزیری، شیخ آهنین WWE؛ از تمرین با تختی تا قفل شتر و قهرمانی سنگینوزن رایان لاخته، شناگر پرمدال آمریکایی؛ لاختمیناتور لاچستر و دارنده شش طلای المپیک